» رشد و توسعه فردی » همه آنچه که باید درباره سندروم استکهلم بدانید
سندروم استکهلم
رشد و توسعه فردی

همه آنچه که باید درباره سندروم استکهلم بدانید

اردیبهشت 13, 1401 زمان مطالعه: 5 دقیقه 20

هرچند اکثریت قریب به اتفاق قربانیان به سندرم استکهلم دچار نمی‌شوند، اما عکس‌العمل ناشی از ابتلا به این سندرم، با احساس ترس، وحشت، و تحقیر که در این شرایط از قربانیان انتظار می‌رود، در تضاد است.

نزدیک به پنجاه سال از ابداع اصطلاح سندروم استکهلم می‌گذرد. سندرم استکهلم چیست و چرا در مواقعی مانند گروگان گیری به طور مکرر به آن اشاره می‌شود؟

سندروم استکهلم چیست؟

اصطلاح سندرم استکهلم یک پاسخ روانی به اسارت و آزار است. نام این سندرم برگرفته از حادثه‌ای در سال ۱۹۷۳ است که در آن گروگان‌هایی که در بانکی واقع در استکهلم سوئد اسیر بودند، وابستگی عاطفی شدیدی به سارقین پیدا کردند.

زمانی که سلامت جسمی یا روانی فرد به خطر می‌افتد، در معرض این سندرم قرار می‌گیرد. فرد مبتلا به سندرم استکهلم با گروگان گیر، متجاوز یا به طور کلی متجاوز رابطه مثبتی برقرار می‌کند.

اگرچه اکثریت قریب به اتفاق قربانیان از سندروم استکهلم رنج نمی‌برند، اما واکنش ناشی از این سندرم برخلاف احساس ترس، وحشت و تحقیر که از قربانیان در این شرایط انتظار می‌رود است.

قربانی ممکن است به خاطر کوچکترین رفتار محبت‌آمیز از متجاوز احساس قدردانی کند. همچنین این احتمال وجود دارد که قربانی برای اطمینان از امنیت متجاوز تلاش کند تا متجاوز را راضی کند. بعلاوه، ممکن است از هر فردی که بخواهد او را آزاد کند، رنجیده شود و در موارد شدیدتر، حداقل به طور موقت، ایدئولوژی سوء استفاده کننده را اتخاذ کند.

این ارتباط روانی در طی روزها، هفته ها، ماه‌ها یا حتی سال‌ها آزار و اذیت ایجاد می‌شود.

اگرچه کارشناسان علت این پدیده را به طور کامل درک نمی‌کنند، اما مکانیسم آن احتمالاً مشابه روش برخورد افراد با تروما است.

نامگذاری سندروم استکهلم؛ ماجرای سرقت از بانک

در سال ۱۹۷۳، نیلز بژرو، جرم‌شناس و روانپزشک، برای اولین بار اصطلاح سندرم استکهلم را برای توضیح عواقب یک سرقت از بانک در استکهلم سوئد ابداع کرد.

این نامگذاری پس از آن صورت گرفت که دو مرد چهار بانکدار را به مدت شش روز گروگان گرفتند. گروگان‌ها پس از آزادی از شهادت علیه سارقان خودداری کردند و حتی برای دفاع از آن‌ها پول جمع آوری کردند.

جزئیات سرقت

در صبح روز ۲۳ آگوست ۱۹۷۳، یان اریک اولسون، یک محکوم فراری، وارد بانکی شلوغ به نام Kreditbanken در میدان نورمالمستورگ در استکهلم شد.

اولسون یک مسلسل پر شده را از زیر ژاکتش بیرون آورد، به سقف شلیک کرد و در حالی که سعی می‌کرد مانند یک آمریکایی صحبت کند، به انگلیسی فریاد زد: «مهمانی تازه شروع شد!»

سارق پس از مجروح کردن یک پلیس، چهار کارمند بانک را به گروگان گرفت: بریگیتا لوندبلاد، الیزابت اولدگرن، کریستین انمارک و سون سوفستروم.

چرا به سندرم استکهلم مبتلا می‌شویم؟

اگر بخواهیم از منظر روانشناختی به موضوع نگاه کنیم، باید گفت که اساساً این عارضه روانی در اثر تلاش ناخودآگاه بشر برای بقا شکل می‌گیرد، تا جایی که می‌توان گفت نگرش مثبت نسبت به آدم ربایی یک مکانیسم دفاعی از طرف کسی است که در اسارت است. امیدوارم آسیبی به او نرسد. در چنین شرایطی فردی که در دام افتاده است با خود فکر می‌کند که قربانی یا قربانیان رابطه عاطفی او را ساختگی نمی‌دانند و به همین دلیل شروع به واقعی دانستن این رابطه مثبت می‌کند و اینجاست که فرد گرفتار شده است سندرم استکهلم رخ می‌دهد.

از دست ندید:  تبدیل سایز کفش ایرانی به امریکایی

چه کسانی به این سندروم مبتلا می‌شوند؟

بارزترین مورد زمانی است که جان یک فرد در خطر باشد، مانند پرونده سرقت از بانک، اما نکته عجیب این است که سندروم استکهلم در بسیاری از افراد و موقعیت‌های دیگر نیز به وضوح دیده می‌شود که برخی از آن‌ها عبارتند از:

– کودک آزاری
– آزار و اذیت جنسی
– برده داری
– شهروندان / دیکتاتورها
– زندانی / زندانبان
– والد/فرزند
– زن/شوهر
– کارمند/کارفرما

به عنوان مثال موارد زیادی وجود دارد که زن مورد آزار و اذیت شوهر قرار می‌گیرد، اما در عین حال با توجه به اینکه قربانی (زن) حمایت دیگری جز گروگان (شوهر) ندارد، رفتار بد خود را با خود توجیه می‌کند. به حدی که گاهی حتی روز به روز عشقش به او بیشتر می‌شود زیرا زن به این باور رسیده است که برای بقا، نیازهای اولیه زندگی، سرپناه و… به حضور شوهرش نیاز دارد!

سندرم استکهلم چگونه در روابط کارمند/کارفرما شکل می‌گیرد؟
کسانی که چند سالی است وارد فضای کسب و کار شده‌اند و بیشتر نقش کارمند/ سرپرست/ زیردستان را داشته اند، با مرور خاطرات خود می‌توانند ردپایی از سندرم استکهلم را در روابط خود با کارفرمایان پیدا کنند. در واقع در محیط کسب و کار، چنین سندرمی به گونه‌ای شکل می‌گیرد که کارفرما/رئیس/ مافوق رفتار می‌کند در نتیجه این تصویر در کارمند شکل می‌گیرد که برای بقا (که در این زمینه ضرر نکردن است. شغل فرد)، باید رابطه برقرار شود. با کارفرمای خود رابطه عاطفی ایجاد کند تا با دوست داشتن رئیس خود این اطمینان را ایجاد کند که از امنیت شغلی برخوردار است (لازم به یادآوری است که این سندرم ارتباط تنگاتنگی با مقوله همسر اداری دارد).

در چنین فضایی حتی اگر کارفرما به ناحق حرفی بزند یا گاهی حقوق کارمندانش را زیر پا بگذارد، از محبت خود نسبت به مافوقش کم نمی‌کند! در چنین شرایطی می‌توان این سوال را مطرح کرد که اگر کارمند در تله سندرم استکهلم گرفتار شود چه؟ در پاسخ به این سوال می‌توان موارد زیر را برشمرد:

– کارفرما این احساس را به کارمند خود القا کرده است که اگر نباشد زندگی کارمند دچار مشکل می‌شود.
– کارمند عزت نفس پایینی دارد.
– کارمند در زمینه کاری خود شماره ۱ نیست و حرفی برای گفتن ندارد.
– کارمند فقط یک جریان درآمد دارد.

برای یادگیریِ بی حد و مرز همراه learndaily باشید!

امتیاز دهید post

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

  • ×